کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : مرضیه عاطفی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

بازارِ شام و بغضِ ناب ای وای زینب            یک عـدّه نامردِ خـراب ای وای زینب

سرهای روی نیزه چوب و سنگ می‌خورد            با هـلهـله محـض ثواب ای وای زینب


اشـک و هـراسِ بـچّـه‌های دست‌بـسـته            ذکـر لـبِ بی‌بـی ربـاب ای وای زیـنب

یـک عـدّه غـرق پـایکـوبی پـایِ نـیـزه            با عشوه و با آب و تاب ای وای زینب

کـف می‌زدند و بود پـرچـم‌های رنـگی            در دستِ چندین بی‌حجاب ای وای زینب

بینِ شلوغی رد شدن سخت است خیلی            سخت است! دارد اضطراب! ای وای زینب

بـا داغِ دل شـد ســاکـنِ ویــرانـۀ شــام            بی‌سـایـبـان، در آفـتـاب ای وای زینب

چشم یزیدِ هرزه(لع) و کاخی چراغان            شـد واردِ بـزم شـراب ای وای زیـنب!

: امتیاز
نقد و بررسی

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سرهای روی نیزه چوب و سنگ می‌خورد            با هـلهـله محـض ثواب ای وای زینب

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

پشتِ دروازه غرق ابهام است            ازدحامی عجیب در شام است

کـاروان را مُـعـطّـلـش کـردند            این چه جور احترام و اکرام است


به کـدامـین بـیان کـنـم تـشریح            فخرِ عالم به شام، گـمنام است

سَبِّ حـیدر ز بس شده مرسوم            هـمۀ شـهـر پُـر ز دشـنام است

جای گُل، بر سر و روی زینب            بارشِ سنگ و آتش از بام است

بهـرِ تـهـمت زدن به آل عـلـی            پیرِزن هم به عرضِ اندام است

اصلاً انـگـار این ولایتِ کـفـر            بی‌خـبر از ظهـور اسلام است

شامـیان را حیا و عـفت نیست            آل عصمت به شام بَد نام است!

بـر یـتـیـم و اسـیـر بَـد اَخـمـنـد
از صغـیر و کـبـیر بی‌رحـمـند

کـاروان شد به پـیـشِ منـظرها            هـمـه دیـدنـد پـاره مـعــجـرهـا

دور از چـشم حـضرت عباس            ریـخـتـنـد آبـروی خـواهــرهـا

مـیـهــمـانــان خــارجـی حـتـی            هـمـه دیـدنـد بـغـضِ کـوثـرهـا

سرِ شـب تا سـحـر حـرامی‌هـا            سـنـگ می‌ریـخـتـنـد بر سرها

این مـصیـبات را هـمان بهـتر            کـه نـدیــدنـد چــشــمِ مــادرهـا

حـرف بَـد مـی‌زدنـد نـامـردان            پـیـش چـشـم و سـر بــرادرهـا

گــریــۀ آســمــان درآمـده بـود            داشت می‌ریخت اشکِ اخترها

هر طرف غرق در فسادی بود
پایکوبی و رقص و شادی بود

وای بـر شــامـیــانِ لا کــردار            بـدتـر از کـوفــیـانِ بَـد رفـتـار

اهـل بـیـتِ حـسـیـن را بـردنـد            از مــحــلِ یــهــود تــا بــازار

رأس‌هـا با کـجـاوه‌هـا نـزدیک            تـا بـبــیــنــنـد مــردمِ بَــد کــار

از غــرورِ شـکــســتـۀ زیـنـب            تـا رسـیـدن به کاخِ اسـتـکـبـار

ناسـزا گـفـتـنِ حـرامـیِ پـسـت            گـریـۀ طـفـل و خـنـدۀ حـضّار

ریسـمان‌ها به دستِ اهل حـرم            کـعـبِ نـی‌هـا به پـنـجـۀ کُـفـار

هـمه اینـهـا به یک طـرف امـا            وای از چــشــم‌هـای پُــر آزار

اُسـرا را بـه شـهـر گـردانـدنـد
شـهـدا را چه سخت گـریانـدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

آســتــیــن‌هــای پـــارۀ زنــهــا            شـد حـجـابـی بـرای دخـتـرهـا

در منابع معتبر سنگ و چوب و ... پرتاب کردند در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمناً داستان ساختگی صدقه دادن به اهل بیت هم برای کوفه جعل شده نه شهر شام.

سرِ شـب تا سـحـر حـرامی‌هـا            سـنـگ می‌ریـخـتـنـد بر سرها

نـان و خـرما تعـارفـش کـردند            صــدقــه دادنِ حــقــارت بــار

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر شام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

بس احـترام دیـدیم آنهـم چه احـترامی            در حـال انتـقـامـند آن هم چه انتـقامی

بغـض گـلو گـرفـته فـریاد داد و بـیداد            یک قافله سکوت و غوغای بی‌کلامی


اطرافمان به شادی سرگرم رفت و آمد            دلشادمان نکردند حتی به یک سلامی

از کوچه‌ها و بازار در بین چشم انظار            ما را عـبور دادنـد این مـردم حـرامی

دلخسته از اسارت مجروح از جسارت            من اینچـنیـنم و تو زخمی سنگ بامی

من کـشـتـۀ نـگـاه یک مـشت لا ابـالی            تو کـشـتۀ مـرام یک مشت بی‌مـرامی

پا تا سرم کبودی؛ دور و برم یهـودی            در بـین ازدحـامم آن هم چه ازدحامی

با اینکه من صبورم خورده ترک غرورم            لعنت به مرد شامی لعنت به مرد شامی

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رخسار یاس و سیلی دست خزان کجا            قـدّ کـمـان و قـامـت سـرو روان کـجـا
آل رسول و شام غـم و مـجـلـس یـزید            بـزم شـراب و رأس امـام زمـان کـجـا


ای کاش می‌شکـست قـلم تا نمی‌نوشت            قرآن کجا و طشت زر و خیزران کجا
خـیـزیـد ای ذُراری زهــرا نـدا دهـیـد            زینب کـجا و مـجـلس نامحـرمـان کجا
در مـجـلـس یـزیـد نـپـرسـیـد یک نفـر            هـفـتاد داغ و این همه زخـم زبان کجا
گـیـرم نبـود سـبط رسـول خـدا حـسین            چـوب جـفـا کجا و لـب مـیـهـمـان کجا
حـورا کـجـا و دوزخـیــان آه وای مـن            بازوی ده فرشته و یک ریـسـمان کجا
از زخـم‌هـای سـیّـد سـجّــاد بـشـنــویـد            زنجـیر خصم و پیکـر جان جهان کجا
ای اهـلـبـیت گر نگـشـائـید باب لطـف            مـا رو بَـریـم از در ایـن آسـتـان کـجـا
فیض از شماست ورنه بدان کثرت گناه            میـثم کجـا و این هـمه سـوز بـیان کجا

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : محمد داوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

میان شام می‌آید سری پشت سری دیگر            به زنجیر آمده همراه سرها لشکری دیگر

گذشته کاروان تا از شلوغی‌های این کوچه            رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر


عقـیله خاک را تا می‌تکاند از تن طفلی            به روی خاک می‌افتد دوباره دختری دیگر

به یاد خاتم بابا سکینه با خودش می‌گفت:            ندارد ساربان ما مگر انگـشـتری دیگر

میان سنگ باران‌ها به جز آغوش عمه نیست            برای دخـتران داغ دیده سنگـری دیگر

ندارد زجر، جز زجر سه ساله در قل و زنجیر            میان کوچه‌ها تفریح از این بهتری دیگر

شبیه مرتضی، زینب به روی ناقۀ عریان            دوباره خطبه می‌خواند ولی بر منبری دیگر

سـر دشمن به زیر افـتاد با تـیغ کلام او            میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر

نوشته در دل تاریخ تا روز قـیامت هـم            نمی‌آید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

به غیر از آستین ناموس حق در بین این مردم            ندارد خاک عالم بر سر من معجری دیگر

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رسیده روضه به بازار شام واویلا            تـمام مـرثـیـه در یک کـلام واویلا

شـدند پـرده‌نـشـیـنـان آیـۀ تـطـهـیـر            شکـنجـه در مـلأ بـار عـام واویـلا


ز کـوچه‌ها همه بوی شراب می‌آید            رسـیـده قـافـلـه در ازدحـام واویـلا

در ازدحام نظرها، سلاله‌های علی            اسیـر و خـسته و بی‌احـترام واویلا

به کوچه‌های یهودی خبر رسانده کسی            رسـیــده مـرحـلـۀ انـتــقــام واویـلا

مقابل دل زینب چگونه می‌شکـنـند            به سـنگ کـیـنه جـبـین امام واویلا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و اغراق بی مورد حذف شد

به هر اشارۀ سنگی سری زمین می‌خورد            سـری به نـیـزه نـدارد دوام واویلا

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

فــتـنـه و بـیـداد و بـلا بـود شـام            سخت‌تر از کرب و بلا بود شام
شـام بـلا تـیــره‌تـر از شــام بـود            آل عــلــی در مــلأ عـــام بـــود


قـــافــلــه تــا وارد دروازه شــد            داغ جگـر سـوخـتـگـان تازه شد
خـلـق به دور اسـرا صف زدنـد            کوچه به کوچه همگی کف زدند
ساز و نی و نغـمه و آهـنگ بود            دسـتـه گـل سنـگـدلان سنگ بود
خـنـده بـه رأس شـهـدا مـی‌زدنـد            طـعـنه به نـامـوس خـدا می‌زدند
سنگ دل روسـیهی جارچی‌ست            جار زند این سر یک خارجی‌ست
شهـر پـر از جــلـوۀ قــرآن شـده            سـنـگ نـثـار سـرِ مهــمـان شـده
سـکـیـنـه و فـاطـمـه را می‌زدند            فـاش بـگـویـم، هـمه را می‌زدند
مـاه سـر نـیــزه پــدیــدار بــود؟            یـا سـر عـبــاس عــلـمـدار بـود؟
هـیـچ شـنـیـدیـد کـه از گَـرد راه            پـرده کـشـد بـاد به رخسار مـاه؟
سنگ بر آن قرص قمر می‌زدند            بر دل اخـتـران شـرر مـی‌زدنـد
دیــدۀ اطــفــال بـه سـیــمــای او            چــشـم سـکـیـنـه شـده سـقـای او
دوخته چشم از سر نی بر حسین            اشك فشان، غرق شده در حسین
مـانـده سر نـیـزه به حال سجـود            مهر جبـینش شده محو از عمود
دیـدۀ اکــبــر سـر نـی نـیــم بـاز            بـر لـب او مــانــده اذان نــمــاز
رأس امـــام شـــهـــدا روى نــی            کرده چهـل مرحله معـراج، طی
هیچ شـنـیـدید که در موج خـون            صورت خورشید شود لاله گون؟
مـاه، خـجـل از رخ نــورانـیـش            سـنگ، زده بوسه به پـیـشانـیـش
چون تن پاکش که ز زین اوفتاد            سـر ز سـر نـی بـه زمین اوفتاد
وای نـدانـم کـه چـه تـقـدیـر بـود            دست خدا در غل و زنجـیر بود
وای مـن و وای مـن و وای مـن            هـلـهـلــه و گــریـۀ مــولای مـن
چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟            بــزم مـی و آیــۀ قــرآن کــجــا؟
ایـن ســخـن سـیـد اهـل ولاسـت            شام بلا سخـت‌تر از کـربـلاست

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

هلالِ مـاه بودن با تو و قـدِّ کـمان با من            برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من

تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند            بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من


تو سایه‌سار زینب باش حتی بر روی نیزه            حـسینی کردن آزادگان این جهـان با من

قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون            بدان بر خاک تیره بُردن این دودمان با من

اگر چه آیـه هایت را صدای هلهـله بُرده            میان لشگر سرمست‌ها، صد دل فغان با من

اگر از نیزه افـتادی بیا فـوراً در آغوشم            بیا تو، تازیانه خوردن از دست سنان با من

حریف اشک‌ها و بی‌قراریَش نخواهم شد            رقیه با تو، دلداریِ جمع دخـتران با من

تو هر کس را که می‌خواهی شفاعت کن ولی بگذار            شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای گل نرگس چرا همپای آهت غربت است            گریه کن لازم نداری؟ روضه‌هایت خلوت است

چشم ما کرده هوس یکبار خون گریه کند            روزی این چشم بی‌توفیق، اشک حسرت است


یک حسین از تو رسید و عالمی آشفته شد            بین روضه، بودن صاحب نفس‌ها نعمت است

نـاله‌ات ما را عـزادار سر بر نیـزه کرد            هرکجا که روضه داری اشک ما هم دعوت است

گوشۀ تنهایی‌ام دق می‌کنم، کی می‌رسی؟            اشتیاق وصل از شیرینی هم صحبت است

سائل اشکـم، رفـیـق گـریه‌های بی‌کـسی            بچه‌های فـاطمه الطافـشان بی‌مـنت است

خرج روضه می‌شویم و منصب ما نوکری ست            روضه خوانی نعمت است و گریه کردن خدمت است

در نماز خویش هرشب روضه داری می‌کنم            می‌کشد تسبیح آه و روضه خوانم تربت است

غصۀ عـریانی جد غـریبت روی خـاک            مـایـۀ آه تـمـام خـانـدان عـصـمـت اسـت

سیـنه‌ام بر زیر پا افـتادنش را گریه کرد            تنگی پـیـراهـنم پیـراهـنش را گریه کرد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌روی نیـزه نشـینم کمی آهـسته برو            تا تو را سیـر ببـیـنم کمی آهـسته بـرو

از رد بوسۀ من نـیـزه نـشین‌ت کردند            اسب‌ها رد شده و نقـش زمینت کردند


از سر نی به من و قافله احسان کردی            صورتت را سپر سنگ نوازان کردی

من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم            لحظه‌ای نیست که چشم از سر تو بردارم

همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی            روی نی دور سر قافـله می‌چـرخـیدی

من و یک قافله کودک، همه سیلی خورده            خـواهـرت آینـۀ توست، اگر پـژمـرده

جان نمانده‌ست حسینم به تنم اما حیف            تا حـد مـرگ سـپر شد بـدنـم اما حیف

صورت کودک تو سوخت، خجالت زده‌ام            ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده‌ام

خنده‌ای مست به دنبال عذاب آمده است            باز هم حرمله با کاسه‌ای آب آمده است

گله‌ای نیست از این زخم از این تنهایی            ما ندیـدیـم در این مرحـله جز زیـبایی

: امتیاز

مدح و مناجات شب جمعه ای با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سعید پاشازاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

فرقی ندارد که جـهـنـم یا بـهـشـت است            هرجا که می‌گویم حسین آن‌جا بهشت است

هر روز از این روضه به آن روضه دویده            حق دارد آن‌که گفته این دنیا بهشت است


چشمی که از داغـت نـمـی‌بـارد جـهـنـم            چشمی که از داغت شود دریا بهشت است

شش‌گوشه را از شش‌جهت دیدیم و گفتیم            از هر جهت این کعـبۀ زیبا بهشت است

بــالا و پــائــیــنــی نـــدارد خــانــۀ تــو            بالای سر فردوس و پایین پا بهشت است

با جبر ما را عـاشـق خـود کن که فـردا            در اختیـار حـضرت زهـرا بهشت است

گفتند زهرا زائـر شب‌های جـمـعه است            گفتیم زیـر پـای مـادرهـا بـهـشـت اسـت

خیمه به خیمه سوخت دست و پای طفلان            در آتشی که شعـله‌هایش تا بهـشت است

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسین صیامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آمد دوباره رو به روی من سرت حسین            قـربان زخـم‌های روی حنجرت حسین

از غــارت خــیــام نـگـفـتـم بــرای تـو            شـاید بـگـویم و نـشـود بـاورت حـسین


از عـلقـمه به بعـد نـخـوابـیـده‌ام هـنوز            افتاده دست من عـلم لـشکـرت حـسـین

او تـشـنه شـنـیدن و تو گـرم خـوانـدنی            قرآن بـخـوان برای دل مادرت حسـین

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام            سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین

از روی نی سکینه خود را خطاب کن            چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین

پیـغـام تو به گوش جهـان می‌رسـد بلی            بانگی رساست حنجره اصغرت حسین

حالا زمان گـذشـتـه ولی مـوج می‌زنـد            بر دوش عاشـقان عـلم لشکـرت حسین

سیـنه به سـینه داغ تو را ارث بـرده‌ایم            زانـو به زانـوئـیـم پی مـنـبـرت حـسین

بــا جــیـفـهٔ دو روزهٔ دنــیــا و آخــرت            مرگا اگر مـعـامله کـردم سـرت حسین

گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد            اما نگفـتم اینکه چه شد پیکـرت حسین

ما زنـده‌ایم و روضهٔ گودال خـوانده‌اند            ما را ببخش جان علی اصغرت حسین

: امتیاز

مناجات با سیدالشهدا، زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : چهارپاره

چه‌کنم این‌قـدر احسان و محبت را باز            تابه‌کی شکر کنم این‌همه نعمت را باز
رزق‌من تربت اصل تو نگردید حسین            می‌کـشم منّت جـاروکـش هیئت را باز


من اگر گـریه به غـم‌های تو آقا نـکـنم            خویش را در دل زهرا به‌خدا جا نکنم
پـدرم خـادم ‌تـو، مـادر‌ مـن خـادمـه‌ات            ناخـلـف باشـم اگر نـوکـریت را نـکـنم

دلم از روز ازل تنگ تو بوده‌است حسین            به لبم ذکر تو، آهنگ تو بوده‌است حسین
در صف سینه‌زنان این‌همه سال از عمرم            آن چه بر سینه زدم سنگ تو بوده‌است حسین

ای کـه در آیـنــۀ جــام بــلا رب دیــده            خـمـره‌ای از شـرر و داغ لـبـالـب دیده
دیـده‌ای تـو تـن صـد ‌پــارۀ اکـبــر امـا            کس ندیده‌است به‌خود آنچه که زینب دیده

پـای ‌نی دیـدن حـال سـر تو پـیرم کرد            روی‌نی، وضعیت حـنجر تو پیرم کرد
در مسیری که سرت را همه با سنگ زدند            پـیـری زودرس دخـتـر تـو پـیـرم کرد

تو شـرار دل افـروخـتـه را می‌فـهـمـی            چون خودت سوخته‌ای، سوخته را می‌فهمی
ای‌که نی پیرهنت را به تنت دوخته است            به تـنـم پـیـرهـن دوخـتـه را می‌فـهـمی

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام در راه شام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد            وگر بیرون نریزم آتش دل، استخوان سوزد

اگر آتش ببیند آب کم‌کم می‌شود خاموش            ولی همواره چشمم گرید و دل، همچنان سوزد


اگر از سینه‌ام آهی نمی‌آرم برون زانروست            که می‌ترسم که از یک شعلۀ آهم جهان سوزد

به راه شـام زیـر سایـۀ رأس پـدر هـستم            ولی دل بر تن در آفـتاب سایـبان سـوزد

خدایا قاتل شیرخوارۀ ما را فزون‌تر سوز            که تا محشر ز داغ او دل ما خاندان سوزد

تو ای دشمن به نزد من به عمه کم جسارت کن            که از این غم چسان گویم وجود من چسان سوزد

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خدایا قاتل شش‌ماهۀ ما را فزون‌تر سوز            که تا محشر ز داغ او دل ما خاندان سوزد

مدح و مناجات با امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : حمیدرضا برقعی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای زینت تـسبـیح و دعا زمزمه‌هایت            در حـیـرتم آخـر بـنـویـسم چه بـرایت

اعجاز کلام تو مزامـیر صحیفه است            جوشیده زبور از دل قـرآن به دعایت


در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است            صد حنجره داوود در آغوش صدایت

از بس که ملک دور وبرت پر زده گشته است            پیـراهن افـلاک پُـر از عـطر عـبایت

تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران            باشـد حـجـرالاسـود الـکـن به ثـنـایت

من کـمتر از آنـم که به پای تو بیـفـتم            عـالـم شـده سـجـاده افـتـاده بـه پـایـت

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : جعفر ابوالفتحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

با عمه‌اش به پای حـسین گریه می‌کند            در سجده هم برای حسین گریه می‌کند

سـجـاد آل عـشـق و امـام بـکـاسـت او            هر لحظه در هوای حسین گریه می‌کند


هـشتاد درصد از لحـظات غـمش شـده            وقف حسین و جای حسین گریه می‌کند

با خـاطرات نیزه و سر لـطـمه می‌زند            با یاد آن عـبـای حـسـین گـریه می‌کـند

ای ریز ریز من چـقدر مختصر شدی
تو قصه های چشم منی، غصه سر شدی

یعقوب اگر به جای من زار و خسته بود            یعـقوب اگر به جای من دلشکـسته بود

یعقـوب اگر نظاره به گودال کرده بود            بار سـفـر به سـوی خـداونـد بسـته بود

بابـای من به زیـر سـم اسب رفـته بود            اعضای اطهرش ز مفاصل گسسته بود

کـشـتی اسـرعی که مسـیر نجـات بود            پهلو شکسته غمزده در خون نشسته بود

آنقدر نیزه خورد که چشمش سپـید شد
با یک لب ترک زده، تـشـنه شهـید شد

کشتی شکست خورده به طوفان، حسین من            تفـسـیر نام لولو و مرجـان، حسین من

ای پـاره‌های سـورۀ انسان، حسین من            کردی مرا تو پاره گریبان، حسین من

دارد بـرای کار خـودش تـوبـه می‌کـند            چوبی‌که خورد بر لب و دندان، حسین من

گـفـتم به نیـزه‌دار، سـر روی نـیـزه را            اینقدر روی دست نچرخان، حسین من

دیگر بس است حضرت زهرا ز دست رفت
دیگر بس است زینب کبری ز دست رفت

: امتیاز

نوحه شهادت امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                        

گلی ز گـلشن دین، من زین العـابدیـنم            چهـارم گـل ولایت، حـامی مسـلـمـیـنم

از دشمن ولایت، عـمری سـتم کـشیدم            حالا برای اسلام، همچون حسین شهیدم


واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا

از نـسل آل احـمـد، ماه مـدیـنه هـسـتم            شهـید راه قـرآن، با زهـر کـیـنه هستم

عمری پس از پدر من، در سوگ او نشستم            یاد غـریب مـادر، دخـیـل گـریه بـسـتم

واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا

بعد از گلان زهرا، عمری به شور و شینم            چون شیعـیان مولا، گـریه کن حـسینم

رنح و بـلا بـدیـدم، کـرب و بلا بدیـدم            با نالـه‌های طفـلان، شور و نـوا بدیدم

واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا

گـل‌های پرپر از کین، دیدم ز آل هاشم            جـسـم عـلـی اکـبـر، پـیکـر پاک قـاسم

در خیمه بودم اما، غربت نمودم احساس             شرر زده به جانم، داغ عمویم عباس

واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا

دیدم به سنگ دشمن، جبین او شکسته            شمر لعین ز کینه، بر سینه‌اش نشـسته

دیـدم که جـسم بابا، روی زمـین فـتاده            به حال سجـده بابا، سر بر زمین نهاده

واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا

در کـربلا صدای، غـربت او شنـیـدنـد            یوسف فاطمه را، از کـینه سر بریـدند

دیدم که دشمن دین، آتش به خیمه‌ها زد            رأس حسین زهرا، بر روی نیزه‌ها زد

واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا

دیدم علی اصغر، شد پاره پاره حنجر            دیدم علی اکبر، چون گل بگشته پرپر

ای شیعـیان مولا، راحت شدم ز غـم‌ها            شدم شهید زهر و، روم به سوی زهرا

واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد، ضمناً موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع و دیگر علما تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. در ثانی مگر بدن حضرت قاسم نعوذ باالله از لاستیک بوده که در اثر زیر سم اسب ماندن کش آمده و بزرگ شود!! جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گـل‌های پرپر از کین، دیدم ز آل هاشم            در زیر سم اسـبان، پـیکـر پاک قـاسم

نوحه شهادت امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                          ( به سبک همه جا کربلاست )

ای وَلـیّ خــدا، رُکـنِ اَرکــانِ دیـن            سَـروَرِ کـائـنـات، سَیّـدُ الـساجـدین

بر حـسـیـن نـورِ عِـین            عـلـی بن الـحـسـین(۲)


کُـشـته زهـرِ کـین، غـصه دارِ بـلا            راویِ روضـه‌هـا، شـاهـدِ کــربـلا

روز و شب خوانده‌ای، روضۀ سر جدا            تا کـنی فـتـنـۀ، خـصم دون بر ملا

بر حـسـیـن نـورِ عِـین            عـلـی بن الـحـسـین(۲)

از غـمت تا فَـلَک، سـوزِ آوای من            رأسِ بـالای نِی، دیـده‌ای وایِ مـن

بــخـدا تــا ابــد، تـوئـی آقــای مـن            در غمت بین چنین، آه و غوغای من

بر حـسـیـن نـورِ عِـین            عـلـی بن الـحـسـین(۲)

بوده اِی نوکریت، بر مَلَک افتخار            خطبه‌ات بر تنِ، فتنه چون ذوالفقار

همچـنان عـمه‌ات، زینب دل فکـار            کـرده‌ای فـتـنۀ، دشـمـنـان آشـکـار

بر حـسـیـن نـورِ عِـین            عـلـی بن الـحـسـین(۲)

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شرح حال دل من شرح غم و هجران است             شرح چشم تَرِمن شرح خود باران است
شرحه شرحه شده این دل که همه سوزان است             سال‌ها سوخته از هجر رخ یـاران است


تـیر انـدوه به جـان و دل من بـنـشـسـته

مـثـل آئـیـنه دلم از غـمـشـان بشـکـسـته

ذکر یاران به لب از دوری‌شان می‌گیرم             ز جـوانـی ز فـراق و غــم آنـان پـیــرم
من که عمری‌ست که از زندگی خود سیرم             لحظه لحظه به خدا جان دهم و می‌میرم
سـال هـا مـنـتـظـرت بــوده دلـم آه بـیــا
چه خوش این لحظه که تو آمدی از راه بیا
روزگاری‌ست که از اوج عزا جان دادم             بـا مـرور هـمـۀ خــاطـره‌هـا جــان دادم
به خـدا من به هـمان کـربـبـلا جان دادم             بعد از آن کوفه و در شـام بلا جان دادم
چون بهانه شده بر کُشتن من زهـر ستم
به خـداونـد قـسـم کـشـته مـرا نـیـزۀ غم
زهر گر چه به تنم کرده اثر حرفی نیست             حاصلم گر چه شده خون جگر حرفی نیست
بوده چون شام مرا روز اگر حرفی نیست             گر چه بر شام غمم نیست سحر حرفی نیست
لـیـک از خـاطـرۀ شـام فـقـط می‌سـوزم
یـاد آن سـنـگ سـرِ بـام فـقـط می‌سـوزم
آن چـنـانم که به حـالـم دل بـاران گـرید             دیـده‌ها یـکـسره چون ابـر بهاران گرید
آسـمـان با هـمه ذرات دل و جـان گرید             همره من به غـم کـشـتۀ عـطـشان گرید
لحظه‌ای اشک دو چشمم نشود خشکیده
این چنین گریه کنی هر دو جهان کِی دیده
قرن‌ها نوح ز اندوه و غمش گریه نمود             آدم از معصیت بیش و کمش گریه نمود
چشم یعقوب اگر دم به دمش گریه نمود             مـاه یثـرب به میان حـرمش گـریه نمود
اشک‌ها جـمع شد و راهـی چـشمانم شد
آب بـر آتـش ایـن سـیـنـۀ ســوزانـم شـد
من که از خاطـره‌های دل خود لبـریـزم             چون بهاران شدم از اشک و چنان پائیزم
اشک بر غـربت مـردان خـدا می‌ریـزم             می‌شد آن روز گر از بستر خود برخیزم
رزم می‌کردم و با خصم چو می‌جنگیدم
خوب می‌شد که پُر از خون تن خود می‌دیدم
حکـم حق بود که من زنـده بـمانم ماندم             حکم حق بود که من نوحه بخوانم خواندم
خون دل را همه چون اشک برانم راندم             از دو چشمم همه عمر اشک عزا افشاندم
با دو چشمی که همه مـنظـره‌ها را دیدم
غـرق خـون گـشتن جـمع شهـدا را دیدم

دیـده‌ام کـربـبلا را که پُـر از تـیـر شـده            نعـش یـاران خـدا را که پُـر از تیر شده
خـیـمۀ غـرق بـلا را که پُر از تـیر شده            جـسم آن مـاه وفا را که پُـر از تـیر شده
آن علمدار حرم که حرمش علقمه است
تا که افـتاد زمین نـذر غـم فـاطمه است
مـن خـودم دیــده‌ام آن قــافـلـۀ زن‌هـا را            مـن خـودم دیــده‌ام آن آتـش دامـن‌هـا را
من خودم دیده‌ام آن غرق به خون تن‌ها را            من خـودم دیـده‌ام آن پـسـتی دشمن‌ها را
من خودم دیده‌ام آن خیمۀ سوزان ای وای
من خودم دیده‌ام آن نعل ستوران ای وای
دیدم آن تیر سه شعبه که به حنجر خورده            دیدم آن سنگ پر از کینه که بر سر خورده
دیدم آن کعب نی و آن چه به خواهر خورده            دیدم آن نیزه و تیری که به پیکر خورده
دیدم آن فوج که بر گودی مقتل زده بود
هر که را حربه نمود چوب به دست آمده بود
شاهـد خـونِ دل و آن هـمه محـنت بودم            شاهـد بی کـسی و غـربت عـتـرت بودم
شـاهـد شـام غـم و کـوفـۀ حـیـرت بـودم            شاهـد غـربت ویـرانـه به ظـلـمت بـودم
خواهـرم نیـمه شبی ماه شب ویـران شد
قتلگاهش لب پر خـونِ سری مهمان شد
این هـمه رنج و بلا دیـدم و زنده مانـدم            بر سر نـیـزه چه‌ها دیـدم و زنده مـانـدم
بی کسی را همه جا دیـدم و زنده مانـدم            وای مـن کـربـبـلا دیـدم و زنـده مــانـدم
یارب این لحظه دگر جان من از پیکر گیر
بـارها جـان به تو دادم تو دم آخـر گـیر

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

رزم می‌کردم و با خصم چه می‌جنگیدم            خوب می‌شد که پر از خون تن خود می‌دیدم

مدح و شهادت امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری) نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آنکه عمری به دعا غنچه لب وا می‌کرد            گـریه بر غربت و مظلومی بابا می‌کرد

آنـچـه در مـعـرکـه کـربـبـلا رخ می‌داد            شاهدی بود که از خـیـمه تماشا می‌کرد


مصلحـت بود که آنجا به شهـادت نرسد            ورنه او هم به بر فـاطـمه مـأوا می‌کرد

سالها بعدِ شهادت سپـری گـشت و دلش            همچو نی ناله ز بی‌رحمی اعدا می‌کرد

هر زمان دست صبا زلف جوانی می‌دید            یادی از زلف عـلـی اکـبـر لـیلا می‌کرد

داغ قاسم به دلش بود که در فصل خزان            یـاد پـرپـر شدن لالـه صـحـرا مـی‌کـرد

برلب جوی چو می‌دید گلی پژمرده است            یادی از علـقـمه، بی‌دسـتی سـقا می‌کرد

هر زمان آب پی رفع عـطش می‌نوشید            یـادی از تـشـنه لـبـان لب دریـا می‌کرد

طفـل شـش‌ماهه چو می‌دیـد زدود آهش            روز را راهگـشـای شـب یـلـدا می‌کـرد

گرچه شد پاره جگـر از اثر زهـر سـتم            ناله از بهـر جگـر گوشه زهـرا می‌کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم ارتباط دجله با واقعه کربلا تغییر داده شد

برلب جوی چو می‌دید گلی پژمرده است            یادی از دجـله و بی‌دسـتی سـقا می‌کرد

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بـگـذاریـد بــرای پــدرم گــریـه کــنـم            اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم

تشـنه کـشـتند عزیزان مرا، حق بدهید            تا که بر آب می‌افـتـد نظـرم گریه کنم


پیش من وقت وضو طشت نیارید، که من            یاد طشت زر و رأس پـدرم گریه کنم

یاد آن ضرب عـمود و عمویم می‌افـتم            تا گذارم روی سجـاده سـرم گریه کنم

حرفی از کشته شدن نیست، اسیری سخت است            بـگـذاریـد به داغ جـگـرم گـریـه کـنـم

غـم خـاکی شدن چـادر زینب بس بود            به خـدا تا به قـیامـت اگـرم گـریه کـنم

خواهرم بسکه کتک خورد ز ناقه افتاد            به زمین خوردن این همسفرم گریه کنم

دست بسته به خدا روی گرفتن سخت است            به گرفـتاری زن‌های حـرم گـریه کنم

وسـط هـلهـله‌ها مادر اصغـر می‌گـفت            بـگـذاریـد بــرای پـسـرم گــریـه کـنـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان بردن اهل بیت به بازارچه برده فروش ها حذف شد

ما و بازارچۀ برده فـروشان، ای وای            تا به بـازار می‌افـتـد گـذرم گـریه کـنم